.: نمـــــــــــــکی :.
.: نمـــــــــــــکی :.

.: نمـــــــــــــکی :.

فقط بخندید

زنان وحشی

مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیله زنان وحشی شدند

و آنها دو دوستش را کشتند.

وقتی از او پرسیدند چرا تو زنده ماندی،
......
گفت:

زن های وحشی آمازون از هر یک از ما خواستند چیزی را از آنها بخواهیم که نتوانند انجام بدهند.

خواسته های دو دوستم را انجام دادند و آنها را کشتند.

وقتی نوبت به من رسید به آنها گفتم:

لطفا زشت ترین شما مرا بکشد
نظرات 7 + ارسال نظر
هستی پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:58 ق.ظ

مرد وحشی شنیده بودم اما زن وحشی نه

حالا ببین

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:05 ب.ظ

کدوماشون و

زن وحشی دیگه

هستی جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:57 ق.ظ

طرفای ما پیدا نمیشه آدرس بده بیام اون طرفا

...pepsi khersi سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:48 ب.ظ



hasti adresse khodesho mide .man mamimo mishnasam.khar nasho!

حق با خرسیه منه

هستی دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:04 ق.ظ

حق با دروغگوئه

حق با دروغگوئه=حق با توئه

هستی دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:17 ب.ظ

باشه چون خیلی با مرامم حق با توئه

با مرام؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یکی تو مرام داری یکی امام خمینی

هستی دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:28 ب.ظ

نمیشناسم حالا کی هست نکنه قهرمان ملیتون بوده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد