.: نمـــــــــــــکی :.
.: نمـــــــــــــکی :.

.: نمـــــــــــــکی :.

فقط بخندید

دخترک



دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد و

به کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به

بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و

یاد حرف پدرش افتاد :اگر تا پایان ماه هر روز بتونی

تمام چسب زخم هایت را بفروشی آخر ماه

کفش های قرمز رو برات می خرم"دخترک به کفش ها نگاه کرد و

با خود گفت:یعنی من باید دعا کنم که

هر روز دست و پا یا صورت 100 نفر زخم بشه تا...و بعد

شانه هایش را بالا انداخت و راه و افتاد و گفت: نه... خدا نکنه...اصلآ کفش نمی خوام..

نظرات 1 + ارسال نظر
هستی سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:10 ب.ظ

مرامش من و کشته آدرسش و بده شریکی چسباش و بخریم چطوره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد